جدول جو
جدول جو

معنی نان طلبی - جستجوی لغت در جدول جو

نان طلبی
(طَ لَ)
تکدی. گدائی. تقاضا:
خاقانیا ز نان طلبی آب رخ مریز
کآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند.
خاقانی.
، پول پرستی. مقابل نام طلبی. رجوع به نام و نان شود
لغت نامه دهخدا
نان طلبی
خواستن نان، درپی کسب روزی بودن، مال دوستی پول پرستی، گدایی
تصویری از نان طلبی
تصویر نان طلبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاه طلبی
تصویر جاه طلبی
علاقه مندی به کسب مقام و شهرت
فرهنگ فارسی عمید
(دِ شِ کَ)
طالب نام. نامجو. جویای نام. که جویا و خواستار شهرت و آوازه است. شهرت طلب
لغت نامه دهخدا
(طَ لَ)
نامجوئی. شهرت طلبی. طالب و خواستار شهرت و معروفیت و آوازه بودن
لغت نامه دهخدا
(دِ فَ)
گدا. آنکه قوت و غذا از دیگران می طلبد، که پی کسب رزق و تأمین معاش شود، مال دوست. پول پرست. مقابل نام طلب
لغت نامه دهخدا
(طَلَ)
عمل شاه طلب. شاه جویی. شاه خواهی
لغت نامه دهخدا
(طَ لَ)
کامجویی. رجوع به کامجویی در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
نام خواه نامجوی آنکه طالب نام وشهرت است شهرت طلب: چنین پاسخ آوردمنذربراوی که ای پرهنرخسرونامجوی، طالب مقام ومنصب، شجاع دلاور، روزدهم از هر ماه جلالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان طلب
تصویر جان طلب
جانخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفع طلبی
تصویر نفع طلبی
سود خواهی نفع جویی
فرهنگ لغت هوشیار
کار خواهی دلیری جنگجویی جستجوی برای کار، کار زار طلبی شجاعت بهادری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاه طلبی
تصویر جاه طلبی
پایه خواهی بیشخواهی خواستاری رسیدن بمقامات و درجات عالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان طلب
تصویر نان طلب
نکه نان خواهد، آنکه درپی کسب روزی است، مال دوست پول پرست، گدا
فرهنگ لغت هوشیار
طلب نام شهرت طلبی: نامجویی دولت آزموده دهمی بی شک ترا نامجویی راچودولت نیست هیچ آموزگار. (مسعودسعدلغ)، منصب جوییجاه طلبی، شجاعتدلاوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام طلبی
تصویر کام طلبی
طلب مراد و مقصود کامجویی. طلبی عیاشی
فرهنگ لغت هوشیار
ریاست طلبی، مسندجویی، مقام پرستی، منصب جویی، نامجویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سودپرستی، نفع جویی، نفع طلبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد